خطبه های امام صادق علیه السلام

خطبه های امام صادق علیه السلام

 در زندگي امام صادق (عليه السلام) به اين مطلب بر نمي خوريم كه او براي ارشاد و وعظ مردم بر منبر بالا رود و ايراد سخن كند و اصولاََ اوضاع عصر امام عليه السلام ايجاب نمي كرده است كه او بتواند آشكارا بر انبوه مردم سخنراني فرمايد ولي ما پس از كوشش فروان و تلاش در حد توان به دو خطبه از امام دست يافتيم كه يكي نسبتاََ طولاني و ديگري كوتاه است.

خطبه اول

خطبه نخست شامل دو بخش است ، اول در توصيف ويژه پيغمبر اسلام ، دوم در بيان اوصاف و ويژگيهاي امامان ، كه ترجمه قسمت اول به قرار زير است:
« خداوند آنقدر به بندگان خود مهربان و دلسوز است كه ارتكاب جرمهاي بزرگ و انجام كار هاي زشت مانع از آن نشده است كه دوست داشتني ترين و گرامي ترين پيامبرانش يعني محمد بن عبد الله(صلّي الله عليه وآله) را براي هدايت و ارشاد آنان بفرستد .
او حضرت محمد (صلّي الله عليه وآله) در خانواده اي محترم و بزرگوار چشم به جهان گشود و در درستي نسب و طهارت و پاكي سرشتش ترديدي وجود ندارد و نزد دانايان و خردمندان جهان ، اوصاف و اخلاق او ناشناخته نيست . رسولي كه انبياي خدا از آمدن او در كتابهاي خود بشارت داده و دانشمندان در توصيف او سخن رانده و حكما در بيان كمالات و مزاياي اخلاقي او دقت فراوان به خرج داده اند. پاكيزه اي كه هرگز به آلودگي نگرائيد ، هاشمي اي كه كسي ياراي برابري با او را نداشته و زاده بطحائي كه احدي به مقام و منزلت او نرسيد .

شخصيتي كه شرم و حيا از سيماي مباركش هويدا و جود و سخا از طبع وارسته اش آشكار و وقار و خلق و خوي نبوت در سراسر وجودش جلوه گر و صفات و نشانه هاي رسالت در وجود شريفش پديدار بوده است .
تقديرات الهي و دستگاه آفرينش بكار مي افتاد و چرخ هستي مي چرخيد و قضاي حتم پروردگار به انجام مي رسيد و هرامتي به امت پس از خود بشارت مي داد و هر پدري او را به صلب پدر بعدي منتقل مي ساخت .

در سرشت و نهاد او هرگز پليدي و ناپاكي راه نجست و به ازدواج هائي كه او بدان وسيله جابجا مي شد ناپاكي و نادرستي راه نيافت و از همان آغاز خلقت آدم تا آخرين پدرش يعني عبدالله در ميان بهترين گروه ، بزرگوارترين نسل ، غيورترين طايفه ، سالمترين و محفوظ ترين رحم و مشيمه و امن ترين دامن ، پرورده گشت و پا به عرصه هستي گذاشت .
خداند او را برگزيد ، از او راضي و خشنود گرديد و كليدهاي دانش را به او سپرد و چشمه هاي زلال عرفان و حكمت را بر دلش جاري ساخت و او را پيامبر رحمت و بهاري براي دلهاي سرد و افسرده قرار داد . كتابي بر او نازل فرمود كه در آن بيان و توضيح همه چيز آمده است . قرآني است عربي بدون كوچكترين مطلب انحرافي تا شايد مردم در پرتو تعاليم آن تقوي پيشه كنند .

او نيز اين كتاب آسماني را براي مردم توضيح داد و با دانشهاي آن ره سپرد و دين و شريعت را تفسير كرد و فرائض و واجبات را بيان داشت و حد و مرز زندگي را مشخص نمود . او رازهائي را كه لازم بود گشوده شود ، گشود و از اسراري كه در هدايت و نيكبختي مردم نقش داشت ، پرده برداشت . پس به اداي رسالت قيام كرد و فرمان حق را با قاطعيت پي گرفت و مسؤوليتهاي رسالت و نبوت را به خوبي به انجام رسانيد و در راه خدا جهاد و كوشش فراوان كرد و امت را پند داد و به سوي رستگاري رهنمونشان شد . آنان را به ياد خدا انداخت و به صراط هدايت وارد ساخت و براي پيمودن اين راه و صراط اصولي پي ريخت و منزلگاه هائي تعيين كرد و علائم و نشانه هائي نصب فرمود تا رهروان ، پس از او دچار انحراف و گمگشتگي نشوند ، كه او براي همه امتها و بشريت ، رهبري مهربان و دلسوز و رسول رحمت بوده و هست »

امام صادق عليه السلام در بخش دوم از اين خطبه كه به بيان اوصاف و ويژگيهاي امامان پرداخته ، چنين فرموده است :
« خدايتعالي به واسطه ائمه هدي از اهل بيت پيامبر ما پرده هاي ابهام را از دين و شريعت خود كنار زده و در پرتو وجود ايشان راههاي آن را روشن ساخت . پس هر كه از امت مسلمان ، حق واجب امام و رهبر خود را شناخت ، بي شك مزه شيرين ايمان را چشيد و زيبائي و جمال اسلام را دريافت ؛ زيرا خدايتعالي امام را نشاني براي مردم و حجتي براي اهل هر عصر و زمان قرار داده و بر تارك او افسر وقار و متانت نهاده و چهره اش را با هاله اي از نور كبريائي پوشانده است .
امام به طور دائم از سوي خداوند متعال تاييد مي شود و انسانها جز وسيله امام به رضاي او دست نمي يابند و عبادتهايشان بدون معرفت و شناخت امام عصر مورد قبول درگاه الهي قرار نمي گيرد . امام داناي همه مسائل و آگاه از همه مشكلاتي است كه در اوضاع و احوال تاريك و آشفته پيش مي آيد و مطلع از تمام سنتها و روشهاي كور و آشوبهاي منحرف مننده اي است كه در هميشه تاريخ وجود دارد .
خداوند تبارك و تعالي هميشه از نسل حسين (عليه السلام) اماماني را براي مردم برگزيده و آنان را يكي پس از ديگري بوسيله خودشان به مردم معرفي فرموده است . خداوند از همه ايشان راضي و نسبت به رهبريشان خشنود مي باشد .

هر گاه يكي از امامان از دنيا مي رفت ، امام بعدي به امامت منصوب مي گرديد و خداوند يكايك آنان را نشاني آشكار ، راهبردي روشنگر ، پيشوائي نيرومند و حجتي دانا قرار داده است اماماني كه همگي از سوي خدايند ، به حقيقت رهنمونند و به سوي او در حركت آنان حجتهاي خدايند ، دعوت كنندگان به دين او ، و پيشروان خلقند . در پرتو هدايت آنان مردم ، ديندار مي شوند و با نور وجودشان ، سرزمينها مي درخشند و به يمن ايشان ، خير و بركت افزايش مي يابد. خداوند ، ائمه را براي جوامع ، حيات و زندگي ، و در تاريكيهاي جهل همچون مشعلهائي فروزان قرار داد . آنان كليدهائي هستند براي گنجهاي حكمت و دانش و پايه هائي براي اسلام .
خداوند متعال قضا و قدر محتوم خويش را اينگونه درباره امامان جاري ساخته است. پس امام ، آن شخصيت برگزيده و مورد رضايت و آن راهبر ويزه و قائم بحقي است كه خداوند او را در عالم ذر و از ميان خلق ، انتخاب كرده و تحت نظر خود پرورده است. سايه امام پيش از خلقت بشر در كنار راست عرش الهي وجود داشته و او در علم غيب خدائي بهره مند از حكمت بوده است .

خداوند ، امام را به سبب دانشي كه دارد و به علت پاكي و طهارتي كه او از آن بهره مند مي باشد ، انتخاب فرموده است . امام بقيه اي است از آدم و بهترين است از ذريه نوح و برگزيده اي است از خاندان ابراهيم و نسل اسماعيل و اختيار شده اي است از عترت حضرت محمد (صلّي الله عليه وآله) كه به طور دائم تحت نظر الهي و زير پوشش لطف خداوندي قرار دارد . امام از دامهاي ابليس و لشكريان او رهيده و آسيبها و تيرگيهاي جهل از او دفع شده و دم هر فاسق نابكار در او بي تاثير گشته و بطور كلي وجود او از هر گونه گزند و پيش آمد سوئي محفوظ و در امان مي باشد .

وجود امام از هر عيب و نقصي بدور و شخصاََ از هر گناه و معصيتي معصوم است . او در جواني به حلم و نكوئي معروف است و در كهنسالي و اواخر عمر هم با عفاف ، علم و فضيلت ارتباطي ناگسستني دارد . مقام پدر به او ميرسد ، ليكن در حيات پدر لب به سخن نمي گشايد ، و پس از آنكه عمر پدر به پايان رسيد و تقدير و مشيت الهي درباره پدر جامه تحقق پوشيد و مرگ به سراغ او آمد و چراغ عمرش خاموش گرديد ، آنگاه مسؤوليت به او محول و امر دين به وي واگذار مي شود و خداوند او را حجت بندگان و سرپرست آباديها قرار مي دهد .
خداوند امام را بوسيله فرشته و روح خود تاييد مي فرمايد و از دانش خويش به او مي آموزد و بيان روشنگر به او مي دهد و او را نشاني براي هدايت و رستگاري مردم و حجت و راهنماي اهل جهان و روشنائي بخش براي متدينان و كار پرداز بندگان خود مي كند .

خداوند از رهبري چنين شخصيتي خشنود است و راز خويش را نزد او به امانت و علم و دانش خود را در دل و قلب او به وديعت نهاده و حكمتش را در ميان سينه او پنهان ساخته و او را نگهبان دين و نماينده كار عظيم خويش قرار داده است .
خدايتعالي بوسيله امام ، فرائض و حدود ديني را احياء و راههاي شريعت را هموار ساخته است. پس او در پرتو نور درخشان و با دم شفابخش خويش هنگامي كه مردم جاهل ، حيران و سرگردان ، و جدالگران هوي پرست ، گمراه كننده و اغوا گرند ، قيام به عدل مي كند و با حقيقت گوئي و روشنگري و بيان صريح ، به ارشاد و هدايت مردم مي پردازد ؛ درست بر همان خطي كه پدران و نياكان راستگو و درست كردارش بر آن خط رفته اند . پس ، حق چنين انسان عالم و آگاهي را احدي جز مردمان بدبخت ، منكر نمي شود و مقام چنين شخصيتي را جز گمراهان لجباز ، ناديده نمي گيرد و جز گستاخان به خدا ( جلّ و علا ) كسي راه بر او نمي بندد .

خطبه دوم

اين خطبه را ابن شهر آشوب روايت كرده است . امام صادق (عليه السلام) اين خطبه را موقعي ايراد كرد كه هشام بن وليد وارد مدينه شده بود و فرزندان عباس نزد او آمدند و از امام شكايت كردند و به اين عنوان كه امام ، ميراث ماهر شخصي را به خود اختصاص داده و چيزي از آن به ايشان نداده است. امام صادق (عليه السلام) پس از پايان شكايت آنها به ايراد سخنراني پرداخت و چنين فرمود :

« هنگامي كه خداوند حضرت رسول را به رسالت و نبوت بر انگيخت پدر ما ابوطالب كسي بود كه با جان به كمك و ياري او شتافت ؛ اما پدر شما عباس و همينطور ابولهب پيامبر را تكذيب كردند و شياطين كفر را بر ضد او شوراندند . پدر شما همان كسي بود كه غائله و آشوب بر پا مي كرد و در جنگ بدر ، طوايف مختلف را عليه پيامبر اسلام بسيج مي نمود و خود نيز با ساز و برگ ،همراه سواره و پياده آماده پيكار با او بود ... پس پدر شما آزاد شده ماست و به زور شمشير ما و با كراهت، اسلام آورده و هرگز به سوي خدا و رسول هجرت نكرده است و لذا خداوند، ولايت او را از ما بريد با كلام خود كه فرمود : ألَّذِينَ آمَنوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا مالَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءِِ
آنگاه امام در پايان سخن خويش فرمود : يكي از موالي ما از دنيا رفته و ما ميراث اوراتحويل گرفته ايم ؛ زيرا اولاََ ، او مولاي ما بوده نه ديگران و ثانياََ ، ما فرزندان رسول (صلّي الله عليه وآله) هستيم ، و مادر ما فاطمه ، وارث ميراث و ماترك او بوده است 




:: موضوعات مرتبط: امام صادق علیه السلام , ,
|
امتیاز مطلب : 64
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
نویسنده : مهران کاوه
تاریخ : یک شنبه 7 اسفند 1390
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: